دفاع مقدس - هومن لاجورد

این وبلاگ برای درس دفاع مقدس ساخته شده است...

دفاع مقدس - هومن لاجورد

این وبلاگ برای درس دفاع مقدس ساخته شده است...

  • ۰
  • ۰

در ماه سپتامبر 1980 ارتش عراق به ایران تجاوز کرد، از آن زمان به این طرف جنگ و پیامدهایش به طور متناوب کانون توجهات جهانی بوده است. در این بین بسیاری از مقالات و کتب تحریر شده است که عمدتا جوانب تاریخی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و مذهبی یا فرهنگی این درگیری را در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین المللی، تجزیه و تحلیل نموده و ابعاد اقتصادی آن را به فراموشی سپرده‌اند. در حالی که جنگ ایران و عراق بر حسب مقیاس انهدام و پیامد اثرات اقتصادی آن، به عنوان یکی از مخرب‌ترین مناقشات پس از جنگ دوم جهانی دسته‌بندی می‌شود و هنوز به اندازه کافی توجه و ذهن کارشناسان اقتصادی را به خود جلب نکرده است و تجزیه و تحلیل پیامدهای اقتصادی آن نیز انعکاس ناچیزی یافته است. به علاوه در اینجا باید تأکید شود که عوامل اقتصادی به طور کلی در جنگ و به ویژه در جنگ ایران و عراق در درجه اول اهمیت قرار دارد. در میان مهمترین عوامل اقتصادی که می توان ذکر کرد ذخایر نفتی اثبات شده کشورهای خلیج فارس است که بالاترین میزان در جهان می‌باشد. ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی و قطر مجموعا 6/59 درصد ذخایر نفتی اثبات شده جهان را به خود اختصاص داده‌اند، این کشورها همچنین 25 درصد ذخایر گاز طبیعی اثبات شده جهان را که بالاترین میزان در جهان غیرکمونیست می‌باشند دارا هستند. به علاوه از زمان اکتشاف نفت، وابستگی دنیای خارج به واردات نفت از خلیج به طور فزاینده‌ای رشد سریع داشته است، برای مثال واردات نفت آمریکای شمالی از 6/4 درصد در سال 1950 به 36/7 درصد در سال 1986 افزایش داشته است که عمده واردات عمده آن از کشورهای خلیج می‌باشد. همچنین باید ذکر شود که نسبت ذخایر نفتی به تولید (R/P) [ذخیره/تولید] در اغلب تولیدکنندگان نفت غیر خلیج سریعا کاهش یافته است. برای مثال نسبت ذخایر به تولید (R/P) ایالات متحده آمریکا به طور قابل ملاحظه‌ای از 11/1 در سال 1970 به 9/5 در سال 1980 و 8/7 در سال 1985 و 7/6 در سال 1986 کاهش داشته است که بدون شک در وابستگی نفت خام آمریکا در آینده‌ای نه چندان دور تأثیر خواهد داشت. در واقع گزارشی که در ارتباط با امنیت نفت در آمریکا توسط وزارت انرژی ایالات متحده برای رئیس جمهور ریگان تهیه شده حاکی از آن است که تا سال 1995 آمریکا بیش از 60 درصد نیازهای نفتی‌اش را وارد خواهد کرد. این گزارش همچنین ذکر می‌کند که حداقل نیمی از واردات نفتی کشورهای غیرکمونیست از خلیج فارس خواهد بود. (31 اکتبر 1987: نشریه مید) در بررسی اهمیت اقتصادی جهان، خلیج فارس در درجه اول اهمیت قرار دارد و غفلت نسبت به پیامدهای اقتصادی این جنگ حکایت از فراموشی این مهم است. به طور کلی عمده‌ترین پیامدهای اقتصادی جنگ عبارتند از: 1- نابودی ثروت و خسارات زیاد به سرمایه‌های انسانی و مادی که منجر به کاهش تولید وارد آمدن زیان به درآمدهای ارزی شده است. 2- فدا شدن پتانسیل تولید و تبدیل نمودن نیروی کار اقتصاد زمان صلح به نظامی‌گری و اقتصاد جنگی. 3- عدم تخصیص منابع به منظور استفاده‌های کارآمد و در نتیجه افزایش هزینه‌ها و کاهش تولیدات. 4- فرار مغزها و خروج سرمایه‌های انسانی که منجر به کمترشدن نیروی کار ماهر و نیمه ماهر گردید. 5- کاهش کیفی سرمایه‌های انسانی که در نتیجه فراخوانی بی‌سابقه دانش‌آموزان مدارس و دانشجویان دانشگاه‌ها جهت خدمت در ارگان‌های نظامی به وجود آمد و نیز فرار تحصیلکرده‌ها و متخصصین را به کشورهای غربی در پی داشت. 6- افزایش تورم داخلی، رشد واردات گرانتر، افزایش تجارت بازار سیاه و افزون شدن فعالیت‌های تجاری (یعنی واردات و توزیع آن) در مصرف تولید داخلی 7- فلج شدن بخش کشاورزی که به کاهش شدید تولید منجر شده و در نتیجه وابستگی شدید به دنیای خارج را در پی داشت و واردات غذایی افزایش یافت. 8- افزایش عظیم هزینه‌های نظامی منجر به افزایش بار سنگین دفاعی گردید. 9- افزایش گسترده واردات نظامی منجر به افزایش بار سنگین واردات تسلیحات گردید که تأثیر بسیار منفی در اقتصاد به طور کلی داشته است. 10- ناتوانی در متنوع ساختن صادرات و تمایل روزافزون به وابستگی بیشتر به بخش نفت که به نیاز شدیدتر به درآمدهای ارزی منجر شد. 11- در مورد عراق از دست دادن 35 میلیارد دلار ذخایر ارزی‌اش (در شروع جنگ) و به بار آوردن بدهی‌های سنگین بین‌المللی. در قسمت‌های بعدی این نوشته، پیامدهای اقتصادی جنگ ایران و عراق مورد بررسی قرار گرفته و تلاش می‌شود مواردی از نکات فوق برای سایرین مشخص گردد. *سوابق و زمینه‌های جنگ در این قسمت بررسی اینکه چرا ملتها به جنگ روی می‌‌آورند مورد نظر نیست، بلکه نکته قابل توجه شناخت بعضی از سوابق و زمینه‌ها و نیز از علل آشکار جنگ ایران و عراق است. در اواسط دهه 1970 ایران قدرت مسلم و بلامنازعه منطقه شده بود و به همین دلیل در سال 1975 عراق رسما قرارداد الجزایر را امضا کرد و برتری نظامی ایرانن را پذیرفت که شرایط زیر مورد قبول طرفین واقع گردید: 1- علامت گذاری خطوط مرزی بر اساس پروتکل قسطنطنیه و پیمان وربال 1914 2- قرارداد جهت علامت گذاری گذرگاه آبی شعط العرب (اروند رود) بر اساس خط القعر رودخانه اروند. 3- توافق جهت بازگرداندن امنیت و اطمینان طرفین در امتداد مرزهای مشترکشان و اعمال «کنترل مؤثر و دقیق» به منظور پایان بخشیدن نهایی به کلیه اقدامات نفوذی و خرابکارانه از سوی یک دیگر. 4- متعهد شدن طرفین در احترام به اصول تواقف شده سال 1975 اوپک (سازمان کشورهای صادرکننده نفت) و پیوستن به اصول غیرقابل تقسیم توافق جامع و کامل به صورتی که نقض آن از سوی هر طرف به عنوان تخلف از روح قرارداد الجزایر محسوب گردد. باتوجه به موارد فوق همانطور که karsh در سال 1987 ذکر کرده است نسبت به اجرای این توافقات اندکی شک وجود داشت به صورتی که یک طرف متخاصم جهت این توافق بیشترین امتیاز را داده است (عراق حاکمیت ایران را بر روی گذرگاه آبی شط العرب مورد تأیید قرار داده) و ایران عملا هیچ امتیازی به عراق نداده است، شکی وجود نداشت که امضای این قرارداد یک تجربه تلخ و تحقیرآمیز برای صدام حسین بود. به هر حال این قرارداد منجر به دوره آرامش ایران (طی سال‌های) 9-1975 گردید و عصر جدیدی در روابط ایران و عراق گشوده شد. ترتیبات وضع کنونی بر اساس قرارداد قبلی سال 1937 بود که با قرارداد 1975 روابط مبتنی بر حاکمیت و تسلط بلامنازعه ایران در خلیج فارس جایگزین آن شد. باتوجه به این موقعیت، ایران تحت حکومت شاه، بسیار پرخاشگرانه‌تر از گذشته شده و به استراتژی توسعه فشار بزرگ در بخش غیرنظامی و نظامی روی آورد. از طرف دیگر به نظر می‌رسید عراق بیشتر توجهش به درون معطوف شده و نگاهش را به زیربنای حکومتی خود متمرکز ساخته بود. رژیم این کشور سیستم دفاعی خود را که در اثر درگیری با کردهایی که قبل از امضای قرارداد 1975 الجزایر از سوی ایران حمایت می‌شدند به مخاطره افتاده بود، بهبود بخشید، به علاوه باید ذکر شود که عراق در طی این دوره استراتژی توسعه نه چندان بزرگ را تصویب کرد که در پایان ثابت گردید سیاست عاقلانه و بسیار خوبی بوده است. *ریشه‌های جنگ بسیاری از تئوریها و نقطه‌نظرهایی که جهت تشریح جنگ ایران و عراق و علل آغاز آن ارائه شده‌اند به اختلافات مذهبی قرون گذشته (سنی و شیعه)، درگیری‌های نژادی (عرب، فارس)، مناقشات میان دو دولت و دشمنی شخصی میان رئیس جمهور عراق صدام حسین و آیت‌الله خمینی اشاره دارند. یکی از آخرین الگوهایی که اخیرا انتشار یافته است نگرش خود را بر اساس تئوری «طرح بزرگ» عرضه کرده است که مشخص کننده جاه طلبی‌های شخص رهبری عراق، به عنوان عامل اصلی جنگ می‌باشد. دامنه این توسعه طلبی اشغال خاک ایران جهت سرنگون ساختن رژیم انقلابی نوپای ایران و از بین بردن تهدید گسترده بنیادگرایی اسلامی بوده است. در این صورت عراق به عنوان قدرت برتر اعراب و کشورهای خلیج فارس مطرح شده و با قدرت نهضت عدم تعهد را رهبری خواهد کرد. (جهت اطلاع بیشتر می‌توان به اثر کردزمن چاپ 1084 و اثر استندن مایر چاپ 1983 مراجعه نمایید) بررسی دیگری که تحلیل فوق را رد می‌نماید، این نقطه نظر را مطرح می‌سازد که تجاوز عراق به ایران ناشی از طرح بزرگ و از قبل پیش بینی شده نیست و تنها یک اقدام باز دارنده جهت رفع تهدید ایران علیه موجودیت رژیم بعث است. (karsh چاپ 1988) به هر حال تا آنجا که به مؤلف مربوط می‌شود مایلم بگویم که حقایقی در مجموع تئوری‌های فوق نهفته است و مجموعه آنها می‌تواند توضیح «مناسبی» جهت علل اصلی شروع جنگ ایران و عراق محسوب شود. با وجود این باید ذکر شود در زمانی که رژیم شاه سقوط کرد و حکومتی کاملا متفاوت و تندرو جایگزین آن شد جنگ میان دور کشور اجتناب ناپذیر بود ایران در حال حاضر دارای حکومت مذهبی، الهی و سنت‌گرا است در حالی که عراق دارای حکومت غیرمذهبی، غیرالهی و نوگرا می‌باشد دو کشور در زمان شروع جنگ بدون تردید دارای اهداف و دیدگاه‌های متفاوتی بودند و از نظر داخلی منطقه‌ای و بین المللی دیدگاهی متضاد با دوره گذشته داشتند که قابل انطباق بر یکدیگر نبود نکات فوق در کنار خلأ سقوط شاه، شرایط«انفجارآمیزی» را به وجود آورده بود که در 22 سپتامبر 1980 این انفجار رخ داد برای توضیح دلایل این «انفجار» زودرس لازم است موضوع توازن نظامی و اقتصادی قبل از جنگ دو کشور توضیح داده شود. *توان نظامی در آستانه جنگ اگر به شرایط آغازین جنگ ایرن و عراق از نقطه نظر صرفا نظامی دقت کنیم می‌توان گفت که زمانبندی تجاوز عراق می‌توانست بهتر انتخاب شود در زمان سقوط شاه اوضاع نیروهای نظامی ایران کاملا به هم ریخته بود و ارتش به عنوان سرباز سرکوب شاه جدی‌ترن پتانسیل منبع ضد انقلاب مطرح بود بنابراین رژیم انقلابی نوپا، سریعا توان نیروهای نظامی را حتی بیشتر از تصفیه‌های سیستماتیک کاهش داد. گفته می‌شود که در زمان شروع جنگ در حدود 85 افسر عالیرتبه اعدام شده و بیش از صدها نفر (از جمله کلیه سرلشکرها و اغلب سرتیپها) بازداشت شدند و یا بالاجبار بازنشسته گردیدند در مجموع تا زمان نجنگ 12000 افسر عالیرتبه تصفیه گردیده که ده هزار نفر از اینها از ارتش بودند (اکثر هیکمن چاپ 1982) به علاوه عدم توانایی نیروهای نظامی در به کارگیری سربازان جدید و نیز ترک خدمت تعداد زیادی از آنها در مراحل اولیه انقلاب تأثیر بسیاری در ارتش بر جای گذاشته بود. تصفیه‌ها و پیامدهای آن و نیز اقدامات رژیم انقلابی جهت تشکیل سپاه پاسداران باعث گردید که در زمان تجاوز عراق به ایران این کشور دارای ستاد مشترک، جهت هماهنگی استراتژی جنگ از طریق یک سیستم متمرکز فرماندهی و کنترل نباشد. همچنین اظهار شده است که مستشاران آمریکایی در هنگام عزیمتشان از ایران اطلاعات سیستم کامپیوتری کنترل اقلام و لوازم یدکی تجهیزات نظامی را از بین بردند و برای پرسنل نظامی ایران تشخیص محل اقلام لوازم یدکی و انبارهای آنها را غیرممکن ساختند. (اثر karsh چاپ 1987) در آستانه جنگ اکثر نیروهای نظامی ایران آشفته و در حالت تحقیرآمیزی به سر می‌بردند ولی نیروهای عراقی در وضعیت مناسب و ‌آماده‌ای بودند. قدرت ارتش در زمان شاه که موجب رسوایی نیروهای عراقی شده بود و با تحت فشار قرار دادن عراق را مجبور ساخته بود به خواسته های شاه در الجزایر تن دهد اکنون کاسته شده بود. در سپتامبر 1980 عراق خود را برای اولین بار در موقعیتی می‌دید که توازن قدرت به نفعش ورق خورده بود. (اثر karsh چاپ 1987) بنابراین به نظر می‌رسید صدام با محاسبه آنچه که در ایران رخ می داد به نیروهایش دستور داد که به خاک دشمن قدیمی خود تجاوز نمایند. *توازن اقتصادی در آستانه جنگ (باتوجه ویژه به نفت و درآمدهای نفتی) در حدود دو سال قبل از جنگ اقتصاد ایران به هم ریخته بود همانطور که انقلاب شکل می‌گرفت اعتصابات و شورشها ادامه داشت و تا پایان سال 1987 اقتصاد ایران به سوی توقف کامل سوق می‌یافت. در دسامبر 1987 صادرات نفت کاملا متوقف شد و در مارس 1979 صادرات نفت تحت حکومت رژیم جدید انقلابی در سطحی پایین‌تر از قبل از انقلاب از سر گرفته شد تولید نفت در آوریل و ژوئن 1979، 3/9 میلیون بشکه در روز بود که در مقایسه با نه ماه سال 1987 در سال 1977 که 5/7 میلیون بشکه در روز بود کاهش چشمگیری یافته بود. آمار مربوط به صادرات نفت طی همان دوره 3/5 میلیون بشکه در روز و نیز 5 میلیون بشکه در روز بوده است. (جهت اطلاع بیشتر از این آمارها می‌توانید به نشریه اکونومیست پترولیوم سال 1981 مراجعه کنید.) این آمار نشان می‌داد که در دوران پس از پیروزی انقلاب حتی کمترین میزان تولید نیز حفظ نمی‌شد برای مثال در ماه‌های قبل از جنگ یعنی ماه‌های ژوئن و آگوست 1980 متوسط تولید 1/4 میلیون بشکه در روز بود در حالی که صادرات نفت به حدود 1 میلیون بشکه در روز در مقایسه با 2/4میلیون بشکه در روز در سال 1979 کاهش یافته بود. افزایش شدید قیمت‌های نفت در قبل از انقلاب تقریبا کاهش صادرات نفت ایران را جبران می‌کرد به همین دلیل درآمدهای نفتی ایران به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش نیافت با وجود این کاهش سریع تولید نفت و صادرات آن درآمدهای نفتی ایران را به 2/19 میلیارد در سال 1979 که در مقایسه با سال‌های 1977 که 6/23 میلیارد دلار و در سال 1978 که 7/21 میلیارد دلار بود کاهش داد. اوضاع عراق در مقایسه با ایران تفاوت کلی داشت اقتصاد عراق در طی اواخر دهه 1970 توسعه یافته بود و تولید نفت از 2 میلیون بشکه در روز در سال 1973 به 7/2 میلیون بشکه در روز در سال 1978 افزایش یافته بود که 30 درصد رشد را نشان می‌داد. این میزان در سال 1979 به 5/3 میلیون بشکه در روز رسید. درآمدهای نفتی این کشور نیز به طور چشمگیری افزایشت یافت و از 8/1 میلیارد دلار در سال 1973 به 8/10 میلیارد دلار در سال 1978 رسید. در نه ماه اول سال 1980، درآمدهای نفتی عراق 2/97 درصد افزایش داشت و به 3/21 میلیارد دلار رسید در نه ماه اول سال 1980 نیز درآمدهای صادرات نفتی این کشور به 4/22 میلیارد دلار یا در حدود 8/29 میلیارد دلار در طول این سال رسید. (البته در این زمان جنگ شروع نشده بود و در باقیمانده سال پس از شروع جنگ در 22 سپتامبر 1980 فرض بر این است که این نرخ ثابت تولید و صادرات حفظ شده باشد). در کل تا آنجایی که به اقتصاد مربوط می‌شود ایران با کاهش تولید صادرات نفت و درآمدهای آن وضعیت آشفته‌ای داشت در حالی که عراق در وضعیت مناسبی قرار گرفته بود و از رشد اقتصادی و ساختار زیربنای اقتصادی مناسبی برخوردار بود. افزایش سریع و بی‌نظیر در تولید و صادرات نفت و درآمدهای آن از ویژگی‌های اقتصادی عراق در این دوره است. مطالب مذکور چشم انداز دقیقی از جنبه‌های اقتصای و نظامی دو کشور در آستانه جنگ را نشان می‌دهد. همانطور که ملاحظه می‌شود از نقطه نظر صرفا نظامی و اقتصادی، عراق برای اولین بار خود را د رموقعیتی می یافت که بتواند ضربه نهایی و سرنوشت ساز را به ایران وارد سازد. نویسنده: دکتر کامران مفید، استاد دانشگاه کاونتری استرالیا

  • ۹۵/۱۰/۰۶
  • هومن لاجورد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی